رضا ...

نگارش دوازدهم. درس5 نگارش دوازدهم

سلام انشا درباره خاطر نویسی دارین بفرستین. حدود 10خط

جواب ها

هیچ چیز معجزه آسا تر از این نیست که شب بخوابی و صبح که بیدار شوی ببینی خدا همه زمین را با قلمو برفی اش سفید سفید کرده است. آن روز صبح ، حسابی سرد بود و دوست نداشتم به هیچ قیمتی گرمای مطبوع زیر پتو را از دست بدهم . نه بوی نان تازه و چای دارچینی صبحانه ، نه زنگ ساعت مدام اعلام میکرد مدرسه ام حسابی دیر شده. اما یک جمله مادرم باعث شد مثل فشنگ از رختخواب جدا شوم و به سمت پنجره رو به کوچه بروم. جمله : « پاشو ببین چه برفی اومده ! » انشا خاطره نویسی طنز با ذوق پرده را کنار زدم و وای خدای مهربان چه کرده ای تو … همه چیز پوشیده از لایه نرم و سفید برف بود ، درختان ، پشت پام ، روی ماشین های پارک شده در کوچه … گربه کوچکی زیر یکی از ماشین ها پناه گرفته بود و داشت سرش را میخاراند. با عجله آماده شدم ، چایم را سرکشیدم لقهمه نان و پنیرم را به دست گرفتم و به سمت کوچه دویدم . به محض باز کردن در جریانی از هوای سرد و تازه ریه هایم را پر کرد. آخ که چقدر این سرما را دوست دارم … راه خانه تا مدرسه را با قدم های تند و قلبی که پر از شوق و ذوق بود طی کردم  و با کمی تاخیر وارد حیاط مدرسه شدم که برف هایش زیر پای دانش آموزان کاملا آب شده بود. انشا خاطره نویسی ادبی آن روز تمام حواسم از پشت پنجره به حیاط بود و دانه های برفی که میرقصیدند و آرام پایین می آمدند. دلم میخواست زودتر مدرسه تمام شد و بقیه روزم را با برف بازی و قدم زدن در هوای تازه سپری کنم. بعد از زنگ آخر با صمیمی ترین دوستم که این روزها اصلا از او خبر ندارم از مدرسه بیرون زدیم . اولین چیزی که به چشم می آمد گاری کهنه و قدیم لبو فروشی بودن که روبه روی کوچه بساط کرده بود و حسابی هم سرش شلوغ بود هر کس یه قیف پز از باقالی گلبر زده یا لبو سرخ وشیرین میخرید و داغ داغ نوش جام میکرد.

سوالات مشابه درس5 نگارش دوازدهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام